فندق کوچولوی من

6 ماه اول زندگی آرش من

پسر عزیزم آرش جان از روز ۳/۴/۱۳۸۹ من به همراه شما از بیمارستان مرخص شدم و رفتیم خانه مامان بزرگ خیلی روزهای سختی بود اصلا شیر نمیخوردی و همه خیلی ناراحت شده بودند و به همین خاطر چند روز اول خیلی رفتی با بابا دکتر روز سوم خوب شدی و دیگه شیر خوردی.. اولین مهمونی هم که رفتی تو ۸ روزگی بله برون عمه الهام بود و رفتیم اونجا تو این مدت زیاد عروسی رفتی و خیلی پسر خوبی بودی و مامان را اصلا اذیت نکردی. چند شب اول شبها اصلا نمیخوابیدی و گریه میکردی اما خیلی زود خوب شدی و شبها خوب میخوابیدی عزیز دلم در این ۶ ماه گذشته روز بروز بیشتر عاشقت شدیم و نمیدونی الان چه احساسی بهت داریم من و بابا به عشق تو نفس میکشیم هر روز که بزرگتر میشوی خوش...
23 بهمن 1389